قطعاً قبل از هر فکری، یک محرکی وجود دارد. بعد از محرک، فکر در ذهنتان ایجاد می‌شود و در همین حال، احساستان شکل می‌گیرد و در نهایت، رفتار یا عمل خاصی از شما سر می‌زند. حال به این چرخه توجه کنید. اگر خودمان را عادت به نوشتن و ارزیابی این چرخه‌ها کنیم؛ قطعاً به تعادل در زندگی خود دست می‌یابیم.

فکرافکار ساخته و پرداخته ذهن ما هستند. همواره قبل از آنکه واکنشی را نشان دهید، خوب فکر کنید که رفتار شما چه واکنشی را به دنبال خواهد داشت. در طی روز، یکی دو ساعت را به این تمرین اختصاص دهید. ببینید چه افکاری در شما موجب بروز چه رفتاری می‌شود. 

خودتان را از نگاه شخص سوم مورد بررسی قرار دهید.

 ارزیابی کنید آیا واکنش شما بجا بوده است یا خیر.

حال برای اینکه بهتر فکر کنید، به این موارد توجه کنید:

- دوری از افراد منفی‌باف

افکارتان را آلوده بحث و کشمکش با این افراد نکنید. 

- ورزش کنید
ورزش و تحرک بدنی یکی از مؤثرترین روش‌های طبیعی برای کاهش استرس و اضطراب است. با کم شدن سطح استرس و نگرانی، قطعاً بهتر فکر می‌کنید و به تصمیم‌گیری‌های بهتری نیز می‌یابید.

- آرام‌سازی ذهن

با دعا، مدیتیشن، یوگا، تصویرسازی مثبت می‌توانید به آرامش روانی برسید. شما ذهنتان با مسائل مختلف در طی روز درگیر است. اگر آن را با این حجم از فشار رها کنید، به‌زودی دچار فشارهای عصبی زیادی می‌شوید. پس برای جلوگیری از این موضوع، به طبیعت بروید و با خود خلوت کنید. با آرام‌سازی ذهن، فکرتان بهتر کار می‌کند.

- کنترل نگرش و رفتار خود

وقتی فکر و نگرش خود را نسبت به مسائل تغییر می‌دهید، رفتارتان نیز دستخوش تغییر می‌شود. به‌عنوان مثال: اگر کسی شما را آزار داده است، به‌جای اینکه سال‌ها در ذهن خود در فکر انتقام باشید، دیدگاه‌تان را نسبت به او تغییر دهید. در واقع با این روش به فکری سالم و نرمال دست خواهید یافت.


احساساحساسات حاصل افکار ماست. اگر افکارمان منفی باشد و مرتب به بدبختی‌ها و شکست‌ هایمان فکر کنیم، قطعاً احساساتمان درگیر می‌شود و حال و روز بدی را تجربه می‌کنیم.

پس، نوع فکرمان با احساساتمان ارتباط مستقیمی دارد. 

- احساسات خود را بشناسید

احساسات متفاوتی در انسان‌ شکل می‌گیرد که گاهی برای بعضی از آن‌ها نمی‌توان واژه مناسبی پیدا کرد، اما به‌طور کلی، احساسات بشر را به چندین بخش پایه‌ای و مشخص می‌توان تقسیم کرد: لذت، رضایت، ترس، تعجب، غم، تنفر، خشم و امید.


دیگر احساسات می‌توانند نتیجه همین احساسات پایه باشند. برای مثال، احساس حسادت نتیجه احساس ترس است. ترس از اینکه ممکن است شما به‌خوبی دیگری نباشید و ترس از اینکه پس‌زده شوید و تنها بمانید.

- پشت هر احساسی دلیل مشخصی وجود دارد

با شناخت احساسات، بهتر قادریم آن‌ها را کنترل کنیم. بهتر است شناخت احساسات در مراحل آغازین  صورت گیرد تا در مرحله بروز و تشدید آن.

 نادیده گرفتن و سرکوب احساسات، بدترین کاری است که شاید بخواهید انجام دهید، زیرا احساسات سرکوب شده در زمانی دیگر و با شدت بیشتری بروز خواهد کرد.

در طول روز مدام این سؤال را با خود مطرح کنید که "همین حالا چه احساسی دارم؟" و احساسات خود را با ذکر جزئیات در دفترتان ثبت کنید.

- مشخص کنید که هنگام بروز یک احساس چه چیزی در ذهن شما در جریان بوده است
- تمام شواهد موجود، مبنی بر تأیید و تکذیب احساستان را بنویسید.

چه شواهدی برای تأیید نظر خود در اختیار دارید؟

 
- موضوع را منطقی بررسی کنید

شواهد دیگری را مورد توجه قرار دهید که از آن‌ها می‌توان نتیجه گرفت، نظر پیشین شما نمی‌تواند درست باشد.  

- گزینه‌های دیگر را در نظر بگیرید
شما هنگامی که فکر می‌کنید راه دیگری برایتان وجود ندارد، باید به خودتان یادآور ‌شوید که همیشه انتخاب دیگری نیز وجود دارد. 

- انتخاب کنید

هنگامی‌که تصمیم می‌گیرید عکس‌العملی را انجام دهید، مطمئن شوید این یک انتخاب آگاهانه است یا یک واکنش ناخودآگاه.


 رفتارزمانی که با چرخه‌ی فکر، احساس و رفتار خود آشنا شوید، بسیار راحت‌تر می‌توانید بر روی اعمال و رفتار خود تسلط داشته باشید. رفتارهای نسنجیده و غیر‌منطقی از افکار ناسالم منشا می‌گیرد. 

در خودسازی، قدم اول، شناسایی همین چرخه است.
زمانی که این سه مورد: فکر، احساس و رفتار با هم در تعادل باشند، شما به انسانی نرمال و سالم و در عین حال جذاب تبدیل خواهید شد.